یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
عروسی مامان و باباعروسی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
بابا جونبابا جون، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 35 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
وبلاگ نی نی مونوبلاگ نی نی مون، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

شعر زیبا در مورد خدا

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا   خانه اي دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتي از الماس خشتي از طلا   پايه هاي برجش از عاج و بلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برف کوچکیاز تاج او   هر ستاره، پولکي از تاج او اطلس پيراهن او، آسمان نقش روي دامن او، کهکشان   رعدو برق شب، طنين خنده اش سيل و طوقان، نعره توفنده اش دکمه ي پيراهن او، آفتاب برق تيغ خنجر او مهتاب  هيچ کس از جاي او آگاه نيست هيچ کس را در حضورش راه نيست بيش از اينها خاطرم دلگير بود   از خدا در ذهنم اين تصوير بود آن خدا بي رحم بود و خشمگين خانه اش در آسمان، دور از زمين بود،...
11 مهر 1395

به نام خداوند جان آفرین

سلام همه ی زندگی منو بابایی الان تازه یه وبلاگ واست درست کردم حتی الان تو شکم مامانی هم نیستی ولی دلم خواست اینجا رو بزارم تا واست از زندگی قشنگمون که با اومدن تو قشنگتر هم میشه بنویسم. الان تقریبا 4 سالو 7 ماهه منو بابایی با هم هستیم و دوسالی میشه که منتظریم تا خدا قشنگترین هدیه شو رو برای ما بفرسته ان شا الله که خدا ما رو لایق بدونه و خیلی زود بیای تو دل مامانی تا ببینی با اومدنت زندگی قشنگمون رو خیلی خیلی قشنگتر میکنی الهیی قربونت برم خوشگل مامان چقدر دلم میخواست الان تو بغلم بودی میبوسیدمت .... آخ که دلم چقدر ارزوی اون لحظه رو داره البته اینم بگمااا بابایی اگه از من بیشتر منتظرت نباشه کمتر ه...
9 مهر 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد